شبیرشبرینم
بازهم طرح دیگری
18آذر92
یک کربلاسفر
دشت تبار خون
یک کوفه بی پدر
با خطبه ای گذر
یک شام بی سحر
دردید ودرنظر
این بارگاه پست
وین جایگاه سخت
ازهربلادکفر
هریک سفیر راه
تابشنوندحدیث ظفر
ازکام مطربان
وزنام کرکسان
بستندبارخویش
تاسال های دور
ازیمن خاک گور
شاید درامتداد باشد نشانه ای
از دودمان سفیانی وبولهب
اما شکست یک باره درسکوت
ازنای زینبی وآن خطبه عجیب
وز کام نوجوان مانده ازبلا
تا بگسلد بندهای کهنه تاریخ رادروضوح
من زاده حسین اوزاده رسول
اما حسین گفت :
من شُبیر شبیرینم
من سواد ثقلینم
ولسان شفتینم
وهداتالنجدینم
وحسین حسنینم
سرنگون کاخ یزیدم
دشمن خصم پلیدم
که ازآن نام نماند
صفه وبام نماند
خطر ازما ظفر ازما
سفرازما حضرازما
به همه سیروکمالیم
عصمت الله جمالیم
نه ،دگر تاج نماند
قوم تاراج نماند
سرهرمأ ذنه گویند
سرهرگردنه گویند
صلواتی جلواتی
که ازآن نورحیاتی